گمشده

ساخت وبلاگ
(سلام شمعدانی های قرمز سلام نارنجی زییای پاییز سلام ارغنونسلام گنجشک نا ارام و سلام قاصدک دلتنگ تمامی این سلام ها ،برای آن نامه های که بی سلام آغاز شدند و فقط دنباله ی قبل بودند، اما این هم مثل سایر نامه ها ...)مداد را کناری گذاشت. دست زیر موهایش کرد و انها را کشید چند تاری در دستش باقی ماتد انها را فوت کرد و از جا بلند شد و رفت جلوی آیینه ایستاد . با خشم گفت : راستی ،چرا تا حالا ترا نشکانده ام ،چرا مقابل تو میایستم و با تو حرف میزنم ،تو که صدای نداری ،حرفی نداری، فقط تکرار من هستی ،چرا باید اینهمه تحمل کنم و نقش بازی کنم ،..بعد سکوت کرد و در چشمهایش خیره شد آهسته قطره اشکی در چشمانش جمع شد چشمهایش را با انگشتانش مالید و آهی کشید ، ادامه داد : آرام باش عزیزم ،تحمل این سختی ها دنیایی ارزش دارد، فرق میکند با فرار ،فرق میکند با بی تفاوتی ،آره ...! ارزش دارد عزیزم ،دستانش را ارام بر موهایش کشید لبخندی غمگین بر لبهایش نشست باز به سر میز برگشت و شروع به نوشتن کرد.(مهم نیست چقدر واژه داشته باشد مهم این است که در تک تک هجا هایش عطر عشق و دوستی جاری است ،میگویم جاری ،برای اینکه بدانی همچنان ادامه دارد ،شبیه داستان زندگی،)به سر خط رفت و یک ستاره کشید پرانتز باز کرد و نوشت :(*میدانی مهربان ! دوست داشتن اهمیت دارد ،عشق ارزش دارد، ساده ترین دلیل آن همین گفتگو های بی مخاطب است )سرش را بالا اورد و گفت : ببین به کجا رسیدم!مهم نیست، دفعه ی بعد برایش می نویسم که دلتنگش هستم و منتظر، هرچند برای او اهمیتی ندارد . + نوشته شده در ۱۴۰۱/۰۶/۱۰ ساعت 20 توسط م.م  |  گمشده ...
ما را در سایت گمشده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rozhayeabio بازدید : 102 تاريخ : يکشنبه 27 شهريور 1401 ساعت: 17:34